جدول جو
جدول جو

معنی دق دق - جستجوی لغت در جدول جو

دق دق
(دَ دَ)
صدای کوفتن در. دق الباب کردن. کوفتن چیزی بر چیز دیگر، مانند چکش بر چوب یا حلبی و کوفتن پتک بر آهن و نظایر آن (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
دق دق
صدای کوفتن در، دق الباب کردن، کوفتن چیزی بر چیز دیگر
تصویری از دق دق
تصویر دق دق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِهْ دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان آباده. واقع در 5هزارگزی جنوب خاور آباده سکنه آن 600 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دق دل
تصویر دق دل
گره دل خسته دلی
فرهنگ لغت هوشیار